نیک آییننیک آیین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

نیک آیین عزیز، بچه جون بزرگ خاندان

بچه جون یک ساله

1390/12/12 15:15
نویسنده : مامانی
1,115 بازدید
اشتراک گذاری

22 بهمن 1390

امروز یک سالم تموم شد. یعنی دیگه واسه خودم مردی شدم.مامانم می گه اصلا یادش نمیاد که من وقتی هنوز خیلی کوچولو بودم چقدر گریه می کردم. ولی عجب حواس پرتیه ها این مامانم. الان شش ماهه اصلا نیومده تو وبلاگم چیزی بنویسه، بعد میگه من یادم نمیاد. خب معلومه دیگه من چی کارا می کردم.

حالا بی خیال. تولد یک سالگیمو اومدیم مشهد. دیشب تولد دخمل خاله روناک بود، رفتیم خونه شون. خیلی خوش گذشت. مامان جون و دایی و خاله جون هم بودند. سعید دایی اینها هم اومدند. خاله نفیسه خیلی زحمت کشیده بود، اونجا برای من هم تولد گرفتند. تازه کلی هم عکس انداختیم ولی چون بابایی یادش رفته بود که دوربین خودمونو بیاره واسه همین با دوربین سعید دایی اینها عکس انداختیم، حالا فاطمه جون و فائزه جون باید عکسامو برای مامانم ایمیل کنند تا بذاره تو وبلاگم. ولی برای اینکه دلتون نسوزه یه چند تا عکس همینجوری براتون می ذاریم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آبجي سمانه
13 اسفند 90 19:25
سلام قربون شكل ماهت بشم آبجي چه عجب اين مامانت يادش اومد بياد يه سري هم به وبلاگت بزنه از دست اين مامان تولدت مبارك عزيزم الهي صد و بيست ساله شي مادر
آبجي سمانه
13 اسفند 90 19:27
راستي عزيزم مگه تو 22 بهمني كه مامانت نوشته 22 بهمن 1390


آبجی باز یه چیزی گفتیا.



شیوا بیکی
15 اسفند 90 14:03
سلام. از صمیم قلب تولدتو تبریک می گم. امیدوارم همیشه سلامت باشی و زیر سایه ی پدر مادرت
محدثه
18 اسفند 90 16:23
میگما ما فکر کردیم از این به بعد تند تند وبلاگت به روز میشه اما زهی تصور باطل! بجنب مامان جونش دیگه
محدثه
5 تیر 91 9:40
نچ!خبری نیست ... مگه قرار نبود اینجا به روز بشه دوباره!!!