بچه جون 18 ماهه
22 مرداد 1391
امروز پسرو هجده ماهش تمام شد. به عبارتی یک سال و نیمه شده!!! دیگه کمکمک داره از آب و گل در میاد. البته هنوز خیلی مونده تا گوساله گاو بشه، ولی خوب، از آنجا که (شکر نعمت نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند) ما که خدا را شاکر و چاکریم
ضمنا چند روز پیش یعنی دقیقا 18 مرداد، به مناسبت تکمیل هجده ماهگی شازده کوچولو، مامان و بابا برنامه بازدید از پارک آب و آتش را ترتیب دادند. بعد از مراسم روجانی و جسمانی افطار، سه تایی رفتیم پارک.
ساعت یه ربع به ده حرکت کردیم، ده اونجا بودیم. دو ساعت تمام دوید، به همون خدا اگه یک دقیقه نشسته باشه. بعد از 12 دیگه از خستگی افتاد رو زمین. غذاشو که با خودمون برده بدیم بلعید و به ماشین نرسیده رو شونه های بابایی شهید شد. عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم
این هم یه چندتا عکس از کابو کوچولوی مامان:
این هم کابو کوچولو در حال بای بای کردن و بوس فرستادن برای لوک خوش شانس!!!