بدون عنوان ماجراهای این ٦ ماه گذشته رو یکی یکی مامانم براتون تعریف می کنه. نویسنده : مامانی 14:47 12 اسفند 1390 325 0 0 ادامه مطلب
از بس بازي كردم ... پسرو تو رؤرؤك در حد تيم ملي بازي مي كنه و بعد ... و بعد يواش يواش خوابمون برد... خوب بخوابي مامان ... نویسنده : مامانی 11:30 16 مرداد 1390 938 0 2 ادامه مطلب
پسرو عشق رؤرؤك ديشب پريشب افطاري خونه خاله اينها دعوت بوديم. رؤرؤك محمد هادي رو گرفتيم ببينيم دوست داري يانه. اگه مي دونستم اينقدر عشق رؤرؤكي از همون اول برات مي گرفتم كه حالشو ببري. قربون اون قد و قواره ات برم كه تو رؤرؤك هي بالا و پايين مي پري و كيف مي كني. معلومه خيلي خوشحالي كه خودت تنهايي مي توني حركت كني و ديگه مجبور نيستي تو بغل مامان بموني، مقبولك مامان. ... نویسنده : مامانی 11:21 16 مرداد 1390 609 0 1 ادامه مطلب
پسرو و خاله خرسه پسرو يه خاله خرسه داره كه خيلي باهاش دوسته. خاله خرسه رو دوستاي بابايي به پسرو كادو دادن. تا اين لحظه دماغ خاله خرسه كنده شده. به بقيه اش خدا رحم كنه. ... نویسنده : مامانی 11:20 14 مرداد 1390 1148 0 2 ادامه مطلب
بعضي وقت ها هم مي خوابم, يعني بيهوش ميشم پسر گلم، اونقدر باهات بازي كردم كه از خستگي بيهوش شدي. خوب بخوابي ماماني، خوابهاي خوب خوب ببيني. ... نویسنده : مامانی 11:10 2 مرداد 1390 596 0 0 ادامه مطلب
سينه خيز دوست ندارم اصرار نكنيد، دوست ندارم سينه خيز برم. يا چاردست و پا يا هيچي. ... نویسنده : مامانی 11:06 2 مرداد 1390 1601 0 0 ادامه مطلب