می ریم اردو
امروز سوم خرداده، ما هم می خواهیم بریم مسافرت. می ریم بهشهر؟؟؟ مامانی می گه، من نمی دونم یعنی چی؟
این اولین سفر منه. من نمی دونم سفر چه جوریه ولی مامانم از صبح داره بدو بدو می کنه، هی لباسهامو جمع می کنه می زاره تو ساکم. تازه دیروز رفته برام لباس قشنگ هم خریده. مامانی می گه عروسی داداش مصطفی است. داداش مصطفی پسمل خاله مامانیه. مثل روناک که دخمل خاله منه. فکر کنم خوش بگذره.
تازه قراره مامان جونم اینا هم از مشهد بیان.
اینم لباس قشنگایی که مامانی برام خریده.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی